زِکی! شرح حالِ من؟ وِلِش!
پاسخِ هدایت به درخواست دهخدا
دربارۀ صادق هدایت و نیز ارتباط و رفاقتش با علامه دهخدا قبلا در همین دفتر مطلبی (https://t.me/mehdisalarinasab/297) آورده و از مجتبی مینوی نقل شد که هدایت بیش از همه، و بی هیچ چشم داشتی، در تکمیلِ کتاب امثال و حکم به دهخدا کمک کرده است.
اینک نقلِ ماجرایی دیگر مابین آن دو.
القصه اینکه دهخدا بر آن می شود که هدایت را تنها استثئاءِ لغتنامۀ بزرگ خویش سازد و از بین افراد زنده، تنها نام و شرح حال او را در لغتنامه بیاورد و از خود وی می خواهد شرح حالش را برای درج در لغتنامه بنویسد و پاسخِ هدایت در اجابت خواستۀ وی همان است که در تیترِ نوشتۀ حاضر آمد.
این ماجرا را محمد پروین گنابادی در سال 1344 در مجلۀ فردوسی در جستاری با عنوان “باز هم دربارۀ صادق هدایت” نقل کرده است و در اینجا از جلد ششم کتاب ِ پژوهشگران معاصر ایران (انتشارات فرهنگ معاصر، ص 6-7) نقل می شود. این مجلد به طور کامل به صادق هدایت اختصاص یافته:
به یاد دارم که دهخدا به صادق بسیار علاقمند بود و او را نویسندهای توانا و هنرمندی شایسته و رادمردی شریف می دانست، و با این که برحسبِ ویژگی هایی که در تنظیم لغتنامۀ خود به کار میبرد، قرار بود که شرح حال نامداران و شخصیت های معاصر، هر چند جنبۀ جهانی داشته باشند، تا هنگامی که در قید حیاتاند نوشته نشود تا برحسبِ بغضِ خصوصی و شخصی حمل نشود؛ هنگامی که حرف “صاد” را سید جعفر شهیدی تنظیم میکرد، روزی نزد دهخدا آمد و گفت: “شما دستور داده بودید شرح حال صادق هدایت را بنویسم، اکنون نزدیک است به ردیفِ او برسیم، بفرمایید از چه منابعی باید در نوشتنِ شرح حال وی استفاده کرد؟”
دهخدا گفت: “بهتر است از خود صادق خواهش کنیم شرح مختصری به قلم خودش بنویسد”، و سپس رو به من (= پروین گنابادی) کرد و گفت: “تو صادق را میبینی؟” گفتم: ” آری”. گفت: “از قول من به او بگو تا به قلم خودش شرح حالی بنویسد، و چون مدتی است خودش را هم ندیده ام سری به من بزند.”
گفتم: “من می توانم صادق را وادار کنم که به این جا بیاید، اما دربارۀ شرح حالی به قلم خودش، تردید دارم که چنین پیشنهادی را بپذیرد.”
روز بعد در کافه فردوسی صادق را دیدم و چون به اخلاق او آشنایی داشتم گفتم: “دهخدا حال تو را می پرسید و می گفت: دلم برای صادق تنگ شده است.”
سری تکان داد و گفت: “من هم مدتی ست او را ندیده ام، این روزها به منزلش می آیم”؛
و از قضا، فردای آن روز پیش از ظهر نزد دهخدا آمد و به قول خودش، پس از چاق سلامتی، دهخدا شرحی درباره علاقۀ خود به صادق بیان کرد و به ویژه یادآور شد که:
“من از معاصرانی که در قید حیات اند تنها می خواهم شرح حال تو را، آن هم به قلم خودت، در لغت نامه بیاورم، و بنابراین انتظار دارم این خواهش مرا بپذیری و به میل خودت شرح حالی بنویسی .”
صادق با همان شیوۀ همیشگی خندهای سر داد و گفت:
زِکی! شرح حال من؟ ولش!
دهخدا با اصرار گفت: “صادق جان شوخی را ول کن و شرح حالی بنویس”؛
اما پاسخ صادق پس از چندین بار خواهش و تمنا همان خندۀ مسخره آمیز و “زکی” و “ولش” بود و به هیچ وجه حاضر نشد چنین چیزی بنویسد، تا سرانجام دهخدا از منابع دیگر و اطلاعات خود شرح حال او را نوشت…
آمدنِ وی به منزل دهخدا در اوایل سال ۱۳۲۹ بود که چند ماه بعد از آن هدایت به پاریس رفت و از قضا شرح حال وی در لغتنامه هنگامی چاپ شد که صادق در آنجا انتحار کرده بود.
یادآوری آنکه: خودکشی هدایت در 19 فروردین 1330 بود.
ظاهرا شرح حال هدایت در چاپ اول لغتنامه با چاپهای بعدی متفاوت است، به نقل از آقای اتحاد در منبع بالا، بخشی از نوشتۀ دهخدا دربارۀ هدایت این جملات بوده:
صادق هدایت نابغه ای از نوابغ جهانی است و به تازگی فرانسویان به عظمت مقام وی پی برده و می توان گفت که در آن مملکت کمتر کسی از اهل ادب هست که با نظر تحسین و اِعجاب در این داهیۀ ایرانی بنگرد (ننگرد ؟) و به بزرگی فکر و روح او اعتراف نکند.
اما این عبارات در چاپهای فعلی نیست. دوستانی که مایل اند شرح حال وی را در لغتنامه بخوانند، باید به حرف “ص” ذیل مدخل “صادق هدایت” مراجعه کنند.
عجالتا به چاپ اول لغتنامه دسترسی ندارم.
10 اردیبهشت 1400
🖊مهدی سالاری نسب
مجلهٔ ادبی «نوپا» با رویکردی تازه در پی کشف استعدادهای شناخته نشده در عرصهٔ ادبیات میرود و شعرها و داستانها را همراه با نقد منتشر میکند. مجلهٔ نوپا به سردبیری مجتبا نریمان در کنار انتشار مطالب ادبی، سعی دارد در شناخت شعر و داستانهایی که، دور از هرگونه حشو و زوایدِ تبلیغاتی و گذرا، ارزش ادبی و هنری دارند، به مخاطبان خود کمک کند و به آسیبشناسی ضعفها و علل سقوطِ برخی جریانات ادبی بپردازد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.