همه چیز در عودلاجان
گفتگو با هارون یشایایی
به بهانۀ انتشار مجموعه داستان «روزی که اسم خود را دانستم.»
مجتبا نریمان
روزنامه اعتماد
اینبار نه به بهانۀ سینما، سیاست و یا بررسی وضعیت جامعۀ کلیمیان ایران، که به بهانۀ انتشار مجموعۀ داستانهای «هارون یشایایی» که سالهاست روی آنها کار کرده و تعدادی را در هفتهنامۀ «کرگدن» خواندهاید با او به گفتگو نشستم. این سالها «پرویزخان» یا همان «هارون یشایایی» را با قصهها و نوشتههایش در هفتهنامۀ کرگدن میشناسند. مَردی که از آغاز انقلاب تا همین چند سال پیش رئیس انجمن کلیمیان ایران بود. موضعگیریهای صریح و با ارزش او در واکنش به اقدامات اسرائیل و شخص نتانیاهو را از پیش از انقلاب تا امروز نمیتوان فراموش کرد و تأثیر آن را نادیده گرفت. پای درجهیکترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران امضای او و پخشیران را میتوان مشاهده کرد. آنقدر وجوه و بُعدهای متفاوتی در وجود «هارون یشایایی» وجود دارد که هر بار به بهانهای کاملاً متفاوت، با او به گفتگو مینشینم.
قصههای این کتا همانطور که از عکس جلد کتاب میآید یک نقطۀ اشراک دارند: «عودلاجان» محلهای که شانس آن را داشتم تا سال گذشته همراه با هارون یشایایی در کوچههایش قدم بزنم و وارد کنیسهها بشوم و برخی از جغرافیایی که قصههای کتاب در آن رُخ داده را از نزدیک ببینم و لمس کنم. کتاب «روزی که اسم خود را دانستم.» پیش از ارزش ادبی خود، کتابی مهم و خواندنی از جهت شناخت این برگ از تاریخ است، که کمتر به آن پرداخته شده و کمتر از آن میدانیم. برای دیدن او به ساختمان پخشیران رفتم که در سال 1346 برای استودیو و ساختههای مؤسسه تبلی فیلم ساخته شد
از صفحه فیسبوک مجتبا نریمان

هارون یشایایی، مجتبا نریمان
مجلهٔ ادبی «نوپا» با رویکردی تازه در پی کشف استعدادهای شناخته نشده در عرصهٔ ادبیات میرود و شعرها و داستانها را همراه با نقد منتشر میکند. مجلهٔ نوپا به سردبیری مجتبا نریمان در کنار انتشار مطالب ادبی، سعی دارد در شناخت شعر و داستانهایی که، دور از هرگونه حشو و زوایدِ تبلیغاتی و گذرا، ارزش ادبی و هنری دارند، به مخاطبان خود کمک کند و به آسیبشناسی ضعفها و علل سقوطِ برخی جریانات ادبی بپردازد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.