مطالب توسط no@pa_admin

داستان کوتاه پل سفید – نوشته عماد شوشتری

داستان کوتاه پل سفید – نوشته عماد شوشتری پنجمین شمارهٔ رادیو نوپا داستان کوتاه پُل سفید نوشتهٔ عماد شوشتری با صدای محمدجواد کاوه منتشر شده در نخستین شمارهٔ مجلهٔ ادبی نوپا (برای شنیدن داستان کوتاه پل سفید – نوشته عماد شوشتری عضو کانال تلگرامی مجله شوید.)  در این داستان آهنگ زیبای «خیزاب» از آلبوم «دینگومارو» […]

خداحافظ استاد، خداحافظ فرزند خلف، خداحافظ نجف دریابندری

خداحافظ استاد، خداحافظ فرزند خلف، خداحافظ نجف دریابندری سال‌های سال، زیباترین جمعه‌های جهان مال من بود. هرجمعه، ساعت چهارِ صبح می‌رفتیم کوه و نُه صبح به سرعت پایین می‌آمدم تا به دیدار استاد نجف شتاب کنم. قدیم‌ترها که حرف می‌زد جهانِ دیگری بود. بعدترها که کم حرف شد چشم‌انتظار می‌ماندیم تا کلامی از دهانش خارج […]

اسکندر پیام صلحش را از راه جنگ تبلیغ می‌کرد

اسکندر پیام صلحش را از راه جنگ تبلیغ می‌کرد!     پروفسور رایت عقیده دارد که اسکندر «بیش از هر چیز پیامبر صلح بود.» لابد ایشان اطلاع دارند، منتها به نظر می‌رسد که اسکندر پیام صلحش را از راه جنگ تبلیغ می‌کرد.   از کتاب «چنین کنند بزرگان» نجف دریابندری ‎ مجلهٔ ادبیِ نوپا   […]

از زیباترین عکس‌های نجف دریابندری

از زیباترین عکس‌های نجف دریابندری است از زیباترین عکس‌های نجف دریابندری است از آرشیو عکس‌های حمید جانی‌پور   حمید جانی پور حمید جانی پور پیش از این به عنوان عکاس مطبوعات در نشریاتی مانند دنیای اقتصاد، شرق، کارگزاران، هم میهن و شهروند امروز فعالیت کرده است. او بعد از آشنایی با نشر چشمه، در کنار […]

وقتی چه گوارا کبریتش را آتش می‌زند تا سارتر سیگارش را روشن کند!

وقتی چه گوارا کبریتش را آتش می‌زند تا سارتر سیگارش را روشن کند!   امروز ۱۴ آوریل، سی و چهار سال از درگذشت سیمون دوبووار و فردا ۱۵ آوریل، چهل سال از درگذشت ژان پل سارتر می‌گذرد. به گمانم این عکس‌ها از سفر این دو نویسنده به کوبا در سال ۱۹۶۰ را بتوان جزء یکی […]

صمد بهرنگی یا ساعدی را خوانده‌ای؟

صمد بهرنگی یا ساعدی را خوانده‌ای؟ در زندان اوین پاسبانی بود آذربایجانی که نصف وقت کار می‌کرد. روزی که غلامحسین ساعدی را شلاق زده بودند، برای این‌که پاهایش ورم نکند، این پاسبان آن‌ها را ماساژ می‌داد. غلامحسین را نمی‌شناخت و فقط می‌دانست که دکتر است.از او می‌پرسد: تو چه کار کرده‌ای که این‌طور تو را […]

خاطره چخوف و تولستوی از زبان آنتوان چخوف

خاطره چخوف و تولستوی از زبان آنتوان چخوف چخوف برای گندیچ تعریف کرد: «تولستوی به‌خاطر بیماری نمی‌توانست از بستر بیرون بیاید. درمورد خیلی چیزها حرف زدیم از جمله من و آثارم. درنهایت وقتی خواستم خداحافظی کنم دست مرا گرفت و گفت: «مرا برای وداع ببوس!» وقتی خم شدم تا گونه‌ام را ببوسد در گوشم با […]

چاپ کتابی از کیوان باژن راجع‌ به احمد محمود

چاپ کتابی از کیوان باژن راجع‌ به احمد محمود   بابک اعطا (محمود) فرزند  احمد محمود در صفحهٔ خود از چاپ کتابی ۷۲۰ صفحه‌ای توسط کیوان باژن راجع‌ به احمد محمود خبر داد.     کیوان باژن کیست؟ کیوان باژن از اعضای کانون نویسندگان ایران امروز بوده و از آثار تالیفی کیوان باژن می توان […]

چند نامه به شاعری جوان

چند نامه به شاعری جوان تکه‌هایی از کتابِ چند نامه به شاعری جوان .   چند نامه به شاعری جوان . از من می‌پرسید که شعرهای شما خوب است یا نه؟ این نکته را از من می‌پرسید حال آن‌که پیش از من از دیگران پرسیده‌اید، شعرهای خود را به مجله‌ها می‌فرستید و آن‌ها را با […]

بخشی از رمان بوف کور نوشته صادق هدایت

بخشی از رمان بوف کور نوشته صادق هدایت من پنجرهٔ اتاقم را بسته بودم، برای اين‌كه سر فارغ نقاشی بكنم. نزديک غروب، گرم نقاشی بودم؛ يک مرتبه در باز شد و عمويم وارد شد؛ يعنی خودش گفت كه عموی من است، من هرگز او را نديده بودم، چون از ابتدای جوانی به مسافرت دوردستی رفته […]