من و تقوایی و تابستانِ همۀ سالها

من و تقوایی و تابستانِ همۀ سالها
ناصر تقوایی آدمی ذاتاً هنرمند است؛ اگر کارگردان سینما نمیشد، احتمالا نقاش یا خطاط یا عکاس یا نویسنده از کار در میآمد، کما اینکه کار هنریاش را هم با نویسندگی آغاز کرد، با نوشتنِ داستانهایی که بكر بود و در ادبیات داستانیِ ما زمينۀ قبلی نداشت و نشان میداد که از قريحۀ تازهای بهره دارد و ذاتاً هنرمند است و بیآنکه خود از دانشی عمیق با تجربهای ملموس برخوردار باشد، روح زمانه را خوب درک میکند.
روح زمانه در آن ایام، روح سرخوردگی و بیحالی بود، روح آرامشِ بعد از شکست. دوران رونق کسب و کار دغلکاران و سیاستبازانِ هفت خط و سرخوردگیِ آدمهای حساس و غیرتمند. هنوز ده سالی از کودتای سال ۱۳۳۲ نگذشته بود و آن عده از مبارزان سیاسی که به اعدام و حبسهای طولانی محکوم شده بودند، حالا یکی یکی آزاد میشدند و سرخورده و بیاعتنا به آنچه در جامعه میگذشت، به جریان زندگی میپیوستند. شکست، روحشان را آزرده بود و پاک نومیدشان کرده بود؛ هر چند به دلیل همین شکست روحیهای تازه برای کار…
بخشی از یادداشت صفدر تقی زاده دربارهٔ آشنایی با ناصر تقوایی
منتشر شده در سومین شمارهٔ مجله ادبی نوپا
مجلهٔ ادبی «نوپا» با رویکردی تازه در پی کشف استعدادهای شناخته نشده در عرصهٔ ادبیات میرود و شعرها و داستانها را همراه با نقد منتشر میکند. مجلهٔ نوپا به سردبیری مجتبا نریمان در کنار انتشار مطالب ادبی، سعی دارد در شناخت شعر و داستانهایی که، دور از هرگونه حشو و زوایدِ تبلیغاتی و گذرا، ارزش ادبی و هنری دارند، به مخاطبان خود کمک کند و به آسیبشناسی ضعفها و علل سقوطِ برخی جریانات ادبی بپردازد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.