نقدی بر داستان غروب پروانه نوشتهٔ بختیار علی
(نقدی بر داستان «غروب پروانه» نوشتهٔ بختیار علی از منظر دیدگاههای ژیل دلوز و فلیکس گوتاری)
«قلمروگریزی» و «قلمروگیری» دو واژۀ کلیدی است که ژیل دلوز (1995-1925) و فلیکس گوتاری (1992-1930) در تبیین ایدۀ ادبیات اقلیت و بهطور خاص در نقد مجموعه آثار کافکا بهکار بردند. «قلمروگریزی» بر رویکرد و کنشی دلالت دارد که سوژه، مفهوم و مصداق را به رسمیت نمیشناسد و خود را با مسائل شخصی و رازهای کوچکی که در عرف کشف شناخته میشود، درگیر میکند. در «قلمروگریزی»، سوژه به دیگری شدن تمایل دارد، مرکزیت را به رسمیت نمیشناسد، قانون را برنمیتابد و تمایل به مرکزگریزی دارد. در «قلمروگریزی»، سوژه در نظم میان امور گسست ایجاد میکند و مدام شکلها را میشکند تا محتوایی جدید بیافریند.
دلوز و گوتاری در بیان مفهوم «قلمرو گریزی» زبان را مثال میزنند و اینکه چگونه کنش آن متضمن «قلمروگریزی» از اندامهای دهان، زبان و دندان است. دهان، زبان و دندان قلمرو اصلی خود را در غذا مییابند ولی…
بخشی از مقالهٔ:
قلمروگریزی و قلمروگیریِ حاکم در تاریخ بینالنهرین
(نقدی بر داستان «غروب پروانه» نوشتهٔ بختیار علی از منظر دیدگاههای ژیل دلوز و فلیکس گوتاری)
نوشتهٔ دکتر محمدرضا اصلانی
منتشر شده در سومین شمارهٔ مجلهٔ ادبیِ «نوپا»
مجلهٔ ادبی «نوپا» با رویکردی تازه در پی کشف استعدادهای شناخته نشده در عرصهٔ ادبیات میرود و شعرها و داستانها را همراه با نقد منتشر میکند. مجلهٔ نوپا به سردبیری مجتبا نریمان در کنار انتشار مطالب ادبی، سعی دارد در شناخت شعر و داستانهایی که، دور از هرگونه حشو و زوایدِ تبلیغاتی و گذرا، ارزش ادبی و هنری دارند، به مخاطبان خود کمک کند و به آسیبشناسی ضعفها و علل سقوطِ برخی جریانات ادبی بپردازد.